فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

معجزه کوچک

خواب قبل از تولد

نمی دونم تا حالا گفتم یا نه ! اما الان یادم اومده و باید بگم . چند روز قبل از تولد دخترم که از هیچ جا خبر نداشتم و فکر می کردم همه چی بر وفق مراده خواب دیدم که زایمان کردم اونم توی خونمون ، توی حمام و بچه ام رو دیدم البته صورتش رو ندیدم بدنش رو دیدم.دست وپاهاش رو توی شکمش جمع کرده بود و گلوله شده بود.سفید بود و تپل مثل روزی که به دنیا اومد .لحظه ای که به دنیا اومد که خانم فاطمه من دقیقا همین حالت رو داشت سفید و گرد و قلمبه و با دست و پاهائی جمع شده در شکم.اصلا برام قابل تصور نبود و اون روز هم صورتش رو ندیم. ادامه خوابم دخترم در آغوشم بود با حالتی طبیعی.و حالا دخترم در آغوشم است.خدا رو شکر بابت این همه تغییر. دخترم تازگیها خیلی شیطون ش...
27 تير 1393

وای از دست این دختره.

دیشب مامانم مهمون داشت.خوشم میاد دخترم خیلی اجتماعیه.مهمونامون غریب نبودند.خواهرام و خاله ام.اما دخترم خیلی خوب بود.تقریبا جلسه رو تو دست گرفته بود.هر چی تو چنته داره میریزه بیرون.روژ می زد.روسری سرش می کرد.ماست می خورد.چهار دست و پا می رفت و هزاران شیطونی دیگه.آخر شب دختر خاله ام میگه دستام درد می کنه از بس از این و اون ور گرفتمش. خوبه که اینجوریه .واقعا از جمع خونواده ام لذت میبره.خوشحالم به خاطر دخترم که این قدر اجتماعیه و خوشحالم به خاطر خونواده ام که دخترم رو تحویل می گیرند.خدا رو شکر.     ...
27 تير 1393

حجاب و عفاف

اینم دختر من با حجاب کامل. اینم حال و روز منه موقع بستن موهای دخترک در حالیکه داره ماست می خوره.   ...
22 تير 1393

یه مروارید گنده

دیروز که طبق معمول مشغول کنکاش در دهان خانمی بودم با یک جسم استخوانی جدید مواجه شدم به نام دندان 5 از سمت چپ پایین. خدا رو شکر دندونهای یه طرف کامل شد. خیلی جالبه نمی دونم بقیه مامانا هم مثل من هستند یا نه همه کاری بچه های اینجوری ، یه جور خاصی برای ما شیرینن.فکر نمی کنم مادری که بچه سالم داره درک کنه وقتی بچه اش دندون 16 داره درمیاد چه لذتی داره. یا اینکه وقتی بچه اش بستنی می خوره چه کیفی میده و وقتی بچه اش از خواب پا می شه و داد می زنه "ارزاد " که دیگه نگو. شاید این یه واسطه ای شه تا ما لذت بیشتر از بچه هامون ببریم.
20 تير 1393

بالاخره موفق شدم.

چند وقته دخترکم چنر روز یکبار صبح ها تب می کنه و بعد با یک شیاف تبش میاد پائین. دکتر براش آزمایش نوشته بود.هنوز جور نشده بود بریم.تا اینکه شنبه آزمایش خون را ازش گرفتند با کلی گریه.بعد هم تا عصر نگاه به دستش می کرد و ازم می خواست بوسش کنم. آزمایش ادرارش مونده بود.2 روزه مرتب کیسه می ذارم اما مگه موفق می شدم تا اینکه دیشب براش کیسه گذاشتم و تا صبح مگه ج ی ش می کرد تا اینکه صبح شکار کردیم. و ج ی ش مبارک را داخل کیسه و بعد داخل لیوان و در یخچال قرار دادیم تا ساعت 10 صبح به آزمایشگاه رسوندیم. امیدوارن این 30 سی سی مبارک زودتر به  جواب برسه و کم نیاد و گرنه من که دیگه تضمین نمی کنم بتونم موفق به این کار بشم. ...
17 تير 1393

اندر حکایت بستنی

آدم می مونه تو کار این دختر.3 سال تموم برای قاشق دهنش رو باز نکرد.حالا روزی 3 بار بستنی حاضره بخوره.ماست بخوره.و کلا آماده خوردن شده.البته جز ماست و بستنی و کیم هنوز چیز دیگه ای نخورده .اما مگه ول می کنه مرتب می خواد بخوره.بازم خدا رو شکر که می خوره.الحمدالله.امروز یک کیم رو با قاشق دادم تا آخر خورد.هیچ چیزش هم از دهن یا بینیش بیرون نیومد. خیلی شیطون شه یا نخ دندون رو باز می کنه روز خودش می پیچه.یا این قدر با عروسکاش بازی می کنه که آخرش کار به دعوا می رسه و می زندشون و بعد هم پرتشون می کنه. و خلاصه هزار تا کار عجیب و غریب دیگه که یادم نیست. آهان هر جا که می خواد بره ساکش رو می خواد دست بگیره و راه بیفته.حالا حساب کن خودش درست نمی تونه ...
16 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به معجزه کوچک می باشد